داستان احنف بن قيس
احنف بن قيس وقتى به دربار شام رفت وغذاهاى رنگارنگ او را ديد به گريه افتاد.
معاويه گفت : چرا گريه مى كنى ؟
پاسخ داد : يك شب هنگام افطار خدمت على عليه السّلام رفتم به من فرمود :
برخيز با حسن و حسين عليهماالسلام همسفره باش ، و خود به نماز ايستاد، وقتى نماز امام عـلى عـليـه السـّلام
ادامه مطلب ...